کلنل دست به دامن عارف شد / نازنین بیاتی با اختلاف بدترین انتخاب بود
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۲۴۰۶۷
کنسرت نمایش «کلنل» این روزها در تالار وحدت در حالی روی صحنه رفته که بخش نمایشی این اجرا، فرسنگها از نظر کیفی با بخش موسیقی فاصله دارد. - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم - تاریخ ایران معاصر، سرشار از داستانهایی است که یا هیچگاه بازگو نشده یا آنگونه که شایسته بوده کسی روایتگر آنها نبوده است. بدون شک گشودن صفحات تاریخ و بازگو کردن آن در قالب نمایش در هر حال و هر کیفیتی قابل تحسین و ستایش است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به روایت تاریخ، محمدتقی خان پسیان اولین خلبان ایرانی بود که پس از مداوای جراحات ناشی از جنگ، در آلمان به یادگیری خلبانی مشغول شده و پس از گذراندن دوران آموزش، برای ادامه خدمت در لباس ارتش، دوباره به ایران باز میگردد. محمدتقی خان پسیان، پس از مراجعت به کشور؛ در اوج جوانی و در سی سالگی به عنوان فرمانده قوای نظامی خراسان و در دورهای به سِمتِ والی آن دیار منصوب میشود...
همین چند خط، مختصری از داستانِ کنسرت نمایشِ «کلنل» است که به قلم امیر نقابی و کارگردانی امیر بشیری این روزها در تالار وحدت به نمایش درآمده است.
نادر برهانیمرند و امیرحسین سمیعی به کلنل پیوستندنمایشنامه
عاشاقانهای که دست به دامنِ عارف است
نمایشنامه «کلنل» با وجود تمام کاستیها، اما برای علاقمندان به تاریخ ایران جذاب و ستودنی است. الحاق عارف قزوینی شاعر عاشق پیشه ایرانی به نمایش ترفند جذابی برای جذب بیشتر مخاطب بوده است. نمایشنامه برخلاف تصور، عاشقانه عمیقی است در دل تاریخ که روایتگر سرگشتگی و دلبستگی کلنل محمدتقی خان پسیان از آذربایجان تا همدان و از تهران تا خراسان است. عاشق وطن پرستی که در اوج جوانی تمام داشتههایش را وقف پاسداری از مرزهای سرزمین مادری میکند. نمایشنامه سرشار از گفتوگوهای عاشقانه کلنل با اطرافیان است. از پرستار آلمانیِ عاشقِ ایران تا متولی حرم رضوی، در هر حال و هر وضعیت «کلنل» را بیشتر در قامت یک عاشق میهن دوست ملاقات میکنند تا سربازی در لباس ژاندارمری!
نمایش «کلنل» گره افکنی مرسوم را در خود نمیبیند و تقریباً خط داستان یکنواخت و یکدستی دارد. شاید بارزترین نقطه ضعف نمایشنامه عدم موفقیت نویسنده در شیوه پانچ کاراکتر عارف قزوینی به نمایشنامه باشد که نوعی شتابزدگی در آن به چشم میخورد. این شتابزدگی به قدری مشهود است که شاید بیشتر مخاطبان آن را حس کنند و خیلی راحت میشود حدس زد که تاکیدِ تهیه کننده روی حضور عارف قزوین بوده تا شاید از این طریق بتواند مخاطبی برای نمایش دست و پا کند!
کارگردانی:
هر کسی را بهر کاری ساختند...
تک جمله بالا شاید بهترین و مناسبترین مَثَل برای اثبات توانمندی افراد باشد. اساساً بزرگترین ایراد نمایش «کلنل» کارگردانی اثر است. نمایش نه تنها در طراحی صحنه گنگ و بی هدف مانده، بلکه کارگردان در خلق اکثر صحنههای نمایش ناموفق است. شاید اگر تک صحنههایی مثل کابوسهای شبانه و هجوم اسبها در خیال کلنل نبود، چیز قابل دفاعی برای کارگردان نمایش وجود نداشت.
شاید باورکردنی نباشد اما هنگام اجرای نمایش، برخی از بازیگران که تیمِ حرکت بودند و نقشِ اسبها را در برخی از صحنهها بازی میکنند؛ در حیاطِ پُشتیِ تالار وحدت وِلو بوده و مشغولِ سیگار کشیدن بودند! این هم یکی از شاهکارهای کارگردانیِ این اجراست...
بازیگران
نازنین بیاتی با اختلاف بدترین انتخاب بود / سیامک صفری سرگردان
کارگردان کمترین نقش را در کنترل صحنه و بازی بازیگرها دارد. حتی بازیگرِ توانمندی مانند سیامک صفری؛ در نمایش «کلنل» بلاتکلیف و سرگردان فقط دیالوگ میگوید و به گونهای بیاهمیت از نقش خود عبور میکند. کاظم سیاحی در نقش آفرینی خود مرتب در فراز و فرود است... گاهی مسلط و سوار بر نقش در صحنه میدرخشد و گاهی با تپقهای پی در پی و فراموش کردن دیالوگ اعصاب مخاطب را به هم میریزد. هر چند فراموش کردن دیالوگ در نمایشی که از قرار بایستی در بالاترین سطح تئاتر ایران اجرا شود گناهی نابخشودنی است اما شاید بدتر از آن استفاده از بازیگری مثل نازنین بیاتی باشد که در «درنیاوردنِ نقش» گوی سبقت را از بقیه بازیگران نمایش ربوده است. در تجربههای پیشین ثابت شده که همواره استفاده از چهرههای سینمایی در تئاتر، ضمانت معتبری برای ثمربخش بودن نتیجه یک اثر نمایشی نخواهد بود. کمااینکه در همین نمایش از رحیم نوروزی، کاظم سیاحی، اتابک نادری و سیامک صفری با سبقه طولانی در تئاتر، بازیهای مطلوبی را نمیبینیم.
البته که نازنین بیاتی نه بازیگری شناخته شده و معروف در عرصه سینماست که حضورش به تعداد مخاطبان بیافزاید و نه توانِ او در بازیگری آنچنان والا و عمیق است که کیفیتِ کار را بالا ببرد.
موسیقی؛ کشتی نجات «کلنل»
امیر بشیری بیش از آنچه خود بداند و تصور کند، نجات نمایشش را مدیون امیرحسین سمیعی و محمد معتمدی است. موسیقیِ نمایش به همراه آوازخوانی محمد معتمدی در بهترین زمان ممکن نجات بخش نمایش میشود. هرجا که مخاطب از ریتم کسالت بار نمایش خسته میشود؛ هر جا که مخاطب از سرگردانیِ سیرِ داستان کِسل میشود؛ این موسیقی است که وارد میشود و یک تنه بار این مصیبت تحمیلی را بر دوش میکشد.
انتخاب درست تصنیفها، تنظیم کم نقص موسیقی، نوازندگانِ توانمندِ ارکستر و اجرای مسلط و با صلابتِ محمد معتمدی در بالاترین سطح ممکن به اجرا در آمده است. واقعیت این است که موسیقیِ «کلنل» با کیفیتی بسیار بالا و حرفهای اجرا میشود و این در حالی است که بخشِ نمایشیِ «کلنل» از نظر کیفی فاصله محسوسی با موسیقی دارد.
آدمی در جاهایی از نمایش دلش میخواهد و زیر لب میگوید ای کاش؛ «کلنل» فقط موسیقی بود یا اینکه حداقل بخش نمایش هم تا این حد فاصله کیفی با موسیقی نداشت!
به نظر می رسد با توجه به طراحی نه چندان موزون صحنه، اگر کارگردان نوازندگان ارکستر را در عمق صحنه و در فراز در معرض دید مخاطب قرار میداد شاید میتوانست بازخوردهای بهتری بگیرد. البته که این یکی از امکانات فنیِ تالار وحدت است که بخش ابتداییِ صحنه پایین میرود و نوازندگان ارکستر میتوانند آنجا و دور از چشم مخاطب کارشان را انجام دهند. به هر حال محمد معتمدی خوانندهای است که آنقدر کم نقص میخواند که میشود از این موضوع چشم پوشی کرد، حتی اگر معتمدی متن ترانه را حفظ نباشد و کاغذ در دست، ترانه تصنیف را از رو بخواند...
نکته:
سایت بلیتفروشیِ کنسرت نمایش «کلنل» هنوز روی مهرماه مانده است!
در روزهای ابتداییِ اجرای این نمایش، روی سایت بلیتها تمام شده بود؛ اما هنگام اجرا صندلیهایِ خالیِ زیادی در سالن به چشم میخورد.
شاید واقعیتِ بلیتفروشی این اجرا را در روزهای آینده بتوان دید! برای مثال در حال حاضر برای روز یکشنبه(یعنی فردا) 14 آبان 1402 هنوز نیمی از بلیتها هم به فروش نرفته است!
نویسنده: هبتاله یگانه
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: نمایش کنسرت محمد معتمدی تالار وحدت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۲۴۰۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمان مشق عشق را در مکتبخانهها تدریس میکنند
خبرگزاری مهر – گروه استانها: از کودکی به ما آموختهاند که واژه «معلم» بسیار مقدس است، انسانی که همواره در ذهن ما تداعی کننده پاکی، مهربانی، دلسوزی و آرامش است.
مردان و زنانی که با هنر خاص خودشان دهها کودک و نوجوان را ساعتها در کنار هم در چهار دیواری با آرامش و متانت کنار هم مینشانند و راه روشن آینده را برایشان ترسیم میکنند.
معلمی شغل نیست، بلکه عشقی است که در مویرگهای سیستم آموزش و پرورش جریان یافته تا با در هم تنیدگی منظم و بی نقصش آیندهای درخشان را برای ایران سربلندمان رقم بزند.
واژه ایثار را میتوان در تلاش مردان و زنانی ترجمه کرد که علی رغم کمبودها، فرسایشها و چالشهای اقتصادی عاشقانه پای تحصیل فرزندان ایران ایستادهاند تا راه درست زندگی کردن را آموزش دهند.
علی سمیع یکی از مردان عاشقی است که نه تنها در کلاس درس بلکه در صحنه زندگی شخصی اش، ایثار را تمام قد معنا کرده است، روایت از خودگذشتگیهای آقای سمیع دشوار است اما گوشهای از آن را برای شما به نگارش درآوردهایم.
او ۳۳ سال است که پس از تحصیل و قبولی در تربیت معلم گلپایگان پا به عرصه آموزش گذاشته و در مدارس خمینیشهر، شاهین شهر و ناحیه چهار آموزش و پرورش به تدریس پرداخته است، علاقه به زادگاهش او را راهی میمه کرد و تا امروز ۱۳ سال است که به عنوان مدیر مدرسه برکت خدمت میکند.
مدرک تحصیلی این معلم عشق، کارشناسیارشد مدیریت و برنامهریزی درسی است. در سال ۱۳۷۸ ازدواج کرده و یک سال بعد دخترش چراغ زندگی مشترکشان را نورانی تر کرد و با تولد فرزند پسرش در سال ۱۳۸۶ جمع خانوادهاش جمعتر شد.
نگهداری از همسری که ۸ سال است در کما به سر میبرد
سال ۱۳۹۴ را میتوان از سختترین سالهای زندگی آقای سمیع دانست، او در این باره به خبرنگار مهر میگوید: ۹ سال پیش متوجه تغییر رنگ در چشمان همسرم شدم، پس از مراجعه به پزشک متوجه بیماری کبد وی شدیم و به دستور پزشک عمل ERCP را برای همسرم انجام دادند.
او ادامه میدهد: حین این عمل جراحی مجرای کبد دچار پارگی شده و ترشحات کبدی وارد شکم شده و همین امر موجب عفونت شدید و در نهایت ایست قلبی همسرم شد که در نهایت وی در روز دوم فروردین سال ۱۳۹۵ به کما رفت؛ در خرداد همان سال قلب همسر آقای معلم، صرفاً احیا و از بخش ICU به بخش منتقل شد؛ پس از ۱۰ روز، ختم قرآن برای او گرفته شده که وی در همان موقع توانسته چشمهای خود را بازکرده و این یک روزنه امید برای خانواده سمیع بهحساب میآمد؛ پس از ۶ ماه مراقبت از همسر توسط شخص معلم، او بهمرور میتواند تنفسش را بدون نیاز به دستگاه اکسیژن انجام دهد.
هر چند در این مدت آشنایان و بستگان به این معلم ایثارگر پیشنهاد اهدا اعضای بدن همسرش را دادند اما او با امید به بهبود امروز با گذشت بیش از ۸ سال همچنان از همسرش نگهداری میکند چرا که این اتفاق را امتحان الهی میداند و همه تلاش خود را به کار گرفته تا از این امتحان سربلند بیرون بیاید.
به ثمر نشست صبر ۸ ساله
هر چند خانواده همسرش نیز در این راه او را تنها نگذاشتند و دخترشان را در اتاقی بالای خانهشان جای داده تا کمک حالی برای داماد متعهدشان باشند.
تلاشهای آقای سمیع بی اثر نبوده، به گفته خودش همسرش مدتی است که حس لامسه و شنواییاش را به دست آورده و زمانی که پاهای همسرش را کمی فشار میدهد و یا سخنی با او میگوید واکنشی دریافت میکند که صرفاً شامل حرکات ریز مردمک چشم، خنده و گریه بدون صدا است.
او که قدردان زحمات خانواده همسرش و به ویژه مادرخانمش است، میگوید: در این مدت مادر همسرم تهیهٔ غذا را بر عهده داشتند و من از ایشان تشکر فراوان دارم، مادر خودم نیز قبلاً کمک زیادی به من می کرد اما به علت حادثهای دیگر امکان کمک ندارد و من وظیفه نگهداری وی را نیز دارم.
آقای سمیع همه مراقبتهای لازم روزانه را از همسرش انجام میدهد و الگویی نیکو از صبر و وفاداری برای شاگردانش است.
روایت ایثار معلمان ایران تمامی ندارد چرا که در نقطه نقطه این مرز و بوم مردان و زنانی هستند که از جان برای فرزندان ایران مایه میگذارند، هستند دانش آموزانی که در مدارس دور و نزدیک دچار مشکلاتی هستند که معلمان همچون خانواده دوم برای آنها دغدغه دارند و از هیچ حمایتی دریغ نمیکنند.
نازنین صفری دانش آموزی در شرق اصفهان است، دانش آموزی که دچار عارضه ناشنوایی مادرزادی بوده اما آنها اعتقاد داشتند درمان او ممکن بود. نازنین دانش آموز مدرسه صابر در شهر ورزنه است، معلمان مدرسه از همان ابتدا که متوجه ناتوانی نازنین در شنیدن شدند، پیگیر کاشت حلزون برای وی شدند، هر چند به دلایلی انجام این عمل به طور انجامید اما در نهایت در بهار ۱۴۰۲ این آرزو به انجام رسید.
فداکاری معلمان برای درمان شنوایی نازنین
محمدرمضانی یکی از آموزگاران مدرسه صابر است، او در این باره به خبرنگار مهر میگوید: در بهار سال ۱۴۰۲ شرایط برای عمل کاشت حلزون نازنین فراهم شد؛ تعدادی از پزشکان در اصفهان اعتقاد داشتند امکان درمان نازنین وجود ندارد، اما ما ناامید نشدیم به پزشکان تهران مراجعه کردیم و با نشان دادن سیتی اسکن یکی از پزشکان با انجام عمل موافقت کرد اما این نکته را نیز تاکید کرد که ممکن است بهبود نداشته باشد.
این معلم فداکار که همراه با دیگر همکارانش برای درمان نازنین عزمی جزم داشتند، پس از تائید چهار پزشک نازنین را راهی اتاق عمل کردند. اما ماجرای قبل از اعزام نازنین به اتاق عمل هم شنیدنی است؛ «واقعاً خدا در این کار همراه ما بود. ما در یک روز تأییدیه هر چهار پزشک را که هر کدام در یک جای تهران بودند گرفتیم، درصورتیکه ممکن بود چند روز زمان ببرد. ساعت ۱۲ ظهر با پرسوجو متوجه شدم پزشک معالج در بیمارستان بقیه الله عمل دارد. پشت در اتاق عمل رفتم و از طریق آیفونی که آنجا بود به پرستار اطلاع دادم با وی کار واجب دارم. پرستار گفت نیم ساعت منتظر بمانم و اگر دکتر نیامد دیگر بروم. دقایقی نگذشت که دکتر از اتاق عمل بیرون آمد. به سمت دکتر رفتم و کاغذها را نشانش دادم. کمی ناراحت شد که چرا او را از اتاق عمل صدا کردم. حق هم داشت. من هم توضیح دادم که از یک هزار کیلومتر راه به تهران میآیم و چارهای ندارم. دکتر برگههای تأییدیه را نگاه کرد و گفت به صندوق هیئتامنای صرفهجویی ارزی مراجعه کنم. بلافاصله به آن صندوق مراجعه کردم و ۲۵ میلیون تومان بهعنوان پیشپرداخت برای سفارش حلزون واریز کردم. سه ماه بعد مجدداً تماس گرفتند و ۷۵ میلیون دیگر واریز کردیم و در یک نوبت دیگر هم ۳۵ میلیون تومان واریز شد. خلاصه وقتی هزینه ایمپلنت را کامل واریز کردیم گفتند سهشنبه هفته بعدش نوبت عمل دارید. هزینه این ایمپلنتها تقریباً ۷٠٠ میلیون تومان است و این صندوق صرفهجویی ارزی ۵٠٠ میلیون تومان را بهنوعی تقبل میکند و ۲٠٠ میلیون مابقی را بیمار باید پرداخت کند. بالاخره در آذرماه نازنین را برای عمل به بیمارستان بردیم؛ کاشت حلزون به لطف خدا و به پزشک متخصص با موفقیت انجام شد و صبح روز بعد ساعت ۱۱ نازنین از بیمارستان مرخص شد. البته آن موقع نازنین چیزی نمیشنید اما دکتر با تستهایی که انجام داد گفت عمل بسیار خوب بوده و ۲ ماه بعد برای نصب دستگاه دوم باید مجدداً مراجعه میکردیم تا نازنین بتواند صداها را دریافت کند و با استفاده از حلزون کاشته شده بشنود و تجزیهوتحلیل کند.»
وی درباره تأمین هزینههای عمل نازنین میگوید: تقریباً از وقتی که مطمئن شدیم این کار به نتیجه میرسد تأمین این ۲٠٠ میلیون را در اولویت قرار دادیم. با خیریه امیرالمؤمنین (ع) هماهنگ کردیم و با قراردادن پیامهایی در فضای مجازی کانالهای شهرستان از مردم خواستیم برای کاشت حلزون نازنین کمکهای خود را بهحساب خیریه بریزند و ظرف یک هفته با کمک همین مردم شهرستان ورزنه و خیرین گرانقدرش ۲٠٠ میلیون تومان جمعآوری شد.
این معلم فداکار درباره اولین روزی که نازنین شنیدن را آغاز کرد بیان میکند: اولینبار همان روزی بود که در مطب دکتر دستگاه دوم نصب شد؛ وقتی نازنین برای اولینبار صداهای اطراف را شنید به طور طبیعی مثل دیگر ناشنوایانی که اولینبار میشنوند، برافروخته و قرمز شد و حسابی ترسیده بود. ولی بعد کمکم برایش عادی شد. وقتی من پشت سرش ایستادم و دست زدم و بعد روبرویش قرار گرفتم و از او با اشاره پرسیدم من چند بار دست زدم و نازنین درست جواب داد، انگار تمام دنیا را به من داده بودند و فقط نمیتوانستم جلوی اطرافیان از خوشحالی گریه کنم.
آقای رمضانی درباره واکنشهای جالب نازنین به صداها میگوید: همان روزی که از مطب دکتر برگشتیم وقتی از دستاندازها میگذشتیم و صدای برخورد به گوش میرسید، نازنین با اشاره به مادرش میگفت که چرا پایش را به کف ماشین میزند و بعد به او فهماندیم که این صدای برخورد ماشین با دستانداز است. یا مثلاً اولینبار که صدای بوق ماشین را در تهران شنید از جا پرید و نمیدانست صدای چیست. آقای عباسی، مدیر مدرسه نازنین که همراه ما بود، چند بار بوق ماشین خودش را زد و به او یاد داد که این صدای بوق ماشین است. مادر نازنین تعریف میکند که حالا صدای زنگ در را میشناسد و با شنیدش میرود تا در را باز کند. او تعریف میکند که تا مدتی شبها وقتی سکوت کامل برقرار بود نازنین میپرسید این چه صدایی است؟ و ما میگفتیم صدایی نمیآید تا اینکه فهمیدیم صدای تیکتاک ساعت که برای ما عادی شده را میگوید!
آموزگار مدرسه صابر تأکید میکند: از وقتی که نازنین صداها را میشنود ارتباطش با اطرافیان و همکلاسیهایش خیلی بهتر شده است. الان میتواند همکلاسیهایش را صدا بزند. نازنین قبلاً لجباز بود یا بهتر است بگوییم چون صدایی نمیشنید کلافه بود. اما الان آن لجبازی کمتر شده. خانم امیدیان آموزگار نازنین است و تعریف میکند اولین باری که نازنین در زد و وارد کلاس شد بعدازاین عمل بود. چون قبلاً درکی از علت در زدن و صدایی که ایجاد میکند نداشت اما حالا به بهانههای مختلف اجازه میگیرد و بیرون میرود تا موقع برگشت در بزند و صدایش را بشنود.
آقای رمضانی در مورد حرفزدن نازنین توضیح میدهد: ذهن او اکنون مثل یک ضبطصوت است که صداها را میگیرد و ذخیره میکند. نازنین چون از نوزادی قدرت شنوایی نداشته و بعد از آن هم در مقابل سمعک مقاومت میکرد حالا اصواتی که ما برای مفاهیم مختلف به کار میبریم برای او کاملاً بیمعنی است. دختر عزیزم اکنون هفتهای یک جلسه برای تربیت شنوایی، گفتاردرمانی و تنظیم دستگاه به اصفهان میرود که هزینه هر کدام جلسهای ۳٠٠ هزار تومان است. البته فواصل تنظیم دستگاه بهمرور زیاد میشود. او اکنون مفاهیم انتزاعی مثل محبت، عشق و… را درک نمیکند ولی مفاهیم عینی مثل آب، خودکار، مداد، غذا و… را دارد یاد میگیرد. امیدواریم که طی چند سال آینده بتوانیم شاهد حرفزدن نازنین باشیم و آن روز خوشحالی ما کامل میشود.
کد خبر 6093938